همیشه باید به دنبال حقیقت ناب بود و برای این جستجو باید نگاه را عمیق کرد ودانست که در پس این ظاهر دنیای دیگری وجود دارد وقتی به این مرحله رسیدی دیگر خود را الوده دل سپردنهای سطحی نخواهی کرد و معرفت را به معنای واقعی تجربه میکنی

نوشته های دیگران ()

خدایا این قلب شکسته را از من مگیر تا بتوانم با ان رنگ محبت را لمس کنم تا بتوانم به ان عشق را هدیه کنم تا در تارو پود هایش نشانی از تو بیابم.

خدایا نور کوچک امید را در دلم خاموش نگردان تا بتوانم روشنی بخش نا امیدان باشم.

خدایا مرا از من مگیر تا خود را بهتر بشناسم و به شناخت تو در حد  ظرفیت خود نائل شوم. 

نوشته های دیگران ()

اموختم شکر گزار هر لحظه از زندگی که در اختیار دارم باشم

اموختم بشر بی نهایت بزرگتر وژرفتر از ان است که در حیطیه

تنگ قضاوتها ی ما بگنجد.

اموختم سادهتر و انسانتر باشم.

اموختم راضی به رضا و فروتن با شم.

اموختم زندگی یک راز است فقط باید این راز را تجربه کرد و زیست.

نوشته های دیگران ()

روز را با عشق اغاز کن.

روز را با عشق لبریز کن.

روز را با عشق بگذران.

روز را با عشق پایان رسان.

انگاه زندگی تو معنا ی دیگری خواهد یافت و شوری درونی وجود

تو را از تمام رنجها رها خواهد کرد.

نوشته های دیگران ()

به جای ماندن در اشفتگهای زندگی گذر کردن را بیاموزید

یا حق

نوشته های دیگران ()

خدایا نامت چه زیباست از هر واژهای در دنیا دلنشین تر است

مهربانا در شبهای مهتابی وقتی به اسمان می نگرم مهتاب زیبا

منعکس کننده ی بخشی از جمال زیبای توست و من هوس میکنم

که کامی ازان مظهر زیبایی و پاکی بگیرم تا احساس پیوستن

قطره به دریا تجلی یابد.

گاهی اوقات یک کاغذ مچاله شده ام که بی هدف می غلتم واز

تو دور می شوم و می گریزم و تو ناگهان مهربانانه گلهای زیبا را

برایم می فرستی تا سر راهم سبز شوند مگر به اصل خود باز

گردم.

گاهی اوقات احساس می کنم مثل کوچکترین ذره مادی سبک

سبک شده ام و روحم از هیجا ن در این کالبد خاکی نمی گنجد

و می خواهد به سوی تو اوج بگیرد .تمام سلولهای بدنم به خاطر

چنین لحظه ای شکر گزار تو هستند.

پروردگارا می ترسم این کلمات نارسا نتواند شوق مرا به تو منتقل کند هنگامیکه در این دنیا برای من حتی یک جای کوچک نیست تنها و خسته پشت در عالم میمانم و تنها تو را صدا میزنم و ناگهان مردن و به تو پیوستن وجودم را گرم میکند................

نوشته های دیگران ()

هروز و هر لحظه هزاران پرسش بی پاسخ در ذهن من وجود داره

که برای اونها هیچ جوابی وجود نداره ........................

چرا دیگه بین ادمها مهرومحبت انقدر بیرنگ شده؟و هرکسی خودش رو در روزمرگی ها غرق کرده ! نه شوری نه شوقی.....

ما در حال دور شدن از اصل وجودی خودمان هستیم به جامه خودمان نگاه کنید ببیند چقدر ناراحتیهای روحی زیاد شده

حتی بسیاری از ناراحتیهای جسمانی ریشه روحی و روانی داره

زندگی موهبتی بسیار کوتاه و بارزش هست این هوهبت را باعشق بی رنگ و بی ریا معنا ببخشیم

حافظ چه زیبا به اصل افرینش اشاره کرده :

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و اتش به همه عالم زد

جلویی کرد رخت دید ملک عشق نداشت

عین اتش شد از این غیرت و بر ادم زد

نوشته های دیگران ()

نوشته های دیگران ()